کد مطلب:88607 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:394

نشانه های مومن با یقین











برای كسانی كه در ایمان به درجه یقین رسیده اند علاماتی است:

1- در امور خود به غیر خدا توجه نكرده، و اتكاء نمی كند، و سر مطلب این است كه تمام اشیاء را از مبدا واحدی می داند، و لذا به وسائط توجه نكرده و همه را مسخر و تحت اختیار آن مبدا می بیند. در روایتی از امام صادق (ع) آمده: «من ضعف یقینه تعلق بالاسباب...»، كسی كه یقین او ضعیف باشد به اسباب تعلق پیدا می كند (و از به وجود آورنده این اسباب غافل می شود).

2- در همه ی احوال خاضع و خاشع برای خداوند است، دائما در خدمت او به وظیفه ی خود مشغول است چه در خفاء و چه در علن، در گرداب دوستی و انس او غرق است، و فكر خود را متوجه آن ذات كرده است، و سر مطلب این است كه صاحب یقین، عارف به خدا و عظمت و قدرت اوست و این كه خداوند اعمال و افعال او را دیده و بر خفیات او نیز آگاه است.

3- چنین فردی مستجاب الدعوه و دارای كرامات و خرق عادات است و سر این مطلب این است كه هر مقدار نفس دارای یقین باشد، به همان مقدار مجرد شده و دارای قدرت تصرف در امور عالم را پیدا می كند، و به قول امام صادق (ع): «الیقین یوصل العبد الی كل حال سنی و مقام عجیب»، یقین بنده ی (مومن) را به بلندترین

[صفحه 150]

حال و مقام عجیب (كه قابل تصور نیست) می رساند.

و در تائید این مطلب روایت پیامبر بسیار مناسب است، وقتی در نزد ایشان گفته شد حضرت عیسی بن مریم (ع) روی آب راه می رفت، فرمودند: «لو زاد یقینه لمشی فی الهوی»! (اگر یقینش زیادتر بود روی هوا راه می رفت) و از همین رو انبیاء با تمام جلالتشان مقامشان بواسطه ی درجه ی یقینشان متفاوت است.[1].

كسی كه به این درجه از یقین رسید دیگر غم و شادی برای او یكسان است و همه را از طرف مبدا آفرینش می داند، و خود را در حیطه ی علم خداوند می داند، دیگر ناگواریها و مصائب دنیا و گرفتاریهای سر راه او، وی را آزار نخواهند داد، زیرا این انسان می داند، خداوند همه را می داند و می تواند.

آناتول فرانس این مطلب را با جملات زیر بیان می كند: «قدرت و نیكوكاری ادیان است كه به آدمی علت وجود و عواقب كار را تعلیم می دهد، وقتی كه ما اصول عقائد فلسفی الهی را طرد نمائیم، چنانكه تقریبا ما همه در این عصر علم و آزادی، چنین فكر می كنیم، وسیله ی دیگری باقی نمی ماند كه بدانیم چرا به دنیا آمده ایم، و به چه كار بدین جهان قدم گذاشته ایم، راز سرنوشت، ما جملگی را در اسرار نیرومند خود احاطه كرده است، و واقعا باید به هیچ چیز نیندیشیم تا ابهام غم انگیز زندگی را احساس نكنیم، و در جهالت مطلق از علت وجودی ما است كه ریشه ی غم و اندوه ما وجود دارد، آلام جسمی و روحی، شكنجه های روح و احساسات، سعادت و خوشبختی سفلگان، نكبت و ادبار درستكاران، همه اینها باز قابل تحمل می شد، چنانچه به فلسفه ی آنها پی می بردیم، و به یك مشیت الهی معتقد بودیم. شخص مومن از شكنجه ها و عذابهای روحی خود لذت می برد[2].


و بیدادگری ها و سختگیریهائی كه

[صفحه 151]

دشمنانش نسبت به او روا می دارند، در نظرش دلچسب و گوارا جلوه می كند، حتی خطاها و گناهانی كه از او سر می زند از وی سلب امید نمی كند، اما در دنیائی كه هر گونه شعله ایمان خاموش شده است، حتی درد و مرض معنای خود را هم از دست داده، و دیگر به جز شوخیهای زشت و مسخرگی های شومی تلقی نمی شود» هرگز، هرگز، هرگز![3].

مرحوم خوئی در شرح خود روایتی را در ذیل این فراز نقل كرده كه:

راوی می گوید از امام هشتم (ع) از ایمان و اسلام سوال كردم، فرمودند: امام پنجم (ع) فرموده اند: ایمان یك درجه فوق اسلام است، و تقوی یك درجه از ایمان بالاتر، و یقین یك درجه بالاتر از تقوی است و چیزی كمتر از یقین بین مردم تقسیم نشده، راوی گوید گفتم یقین چیست؟ فرمود «التوكل علی الله و التسلیم لله والرضا بقضاء الله و التفویض الی الله»، توكل و اتكاء بر خداوند و تسلیم شدن برای او و رضاء به قضاء خداوندی و احاله امر به خدا.

بعضی از شارحین كافی در شرح حدیث فوق گفته اند: اسلام اقرار است و ایمان یا تصدیق است یا تصدیق با اقرار است، و بنابر هر دو وجه ایمان فوق اسلام است، به یك درجه، اما بنابر وجه دوم (كه تصدیق با اقرار باشد) برتری ایمان بر اسلام واضح است، و اما بنابر اول زیرا تصدیق قلبی برتر و افضل از اقرار زبانی است همچنانكه قلب افضل از زبان است و تقوی یك درجه فوق ایمان است زیرا تقوی دوری از چیزی است كه ضرر می زند در آخرت، اگر چه ضرر كمی باشد، و یقین فوق تقوی است، زیرا تقوی گاهی در مرتبه ی یقین نیست، و این همان مطلبی است كه مولی امیرالمومنین به آن اشاره كرده اند، و فرموده اند: «لو كشف الغطاء لما ازددت یقینا»، اگر پرده كنار زده شود بر یقین من افزوده نمی شود.[4].

[صفحه 152]

ابن ابی الحدید نیز در ذیل این فراز گفته است اگر سوال كنی ایمان همان یقین است؟ چرا مولی فرمود «و ایمانا فی یقین»؟ جواب می دهم ایمان اعتقاد با عمل است و یقین سكون و آرامش قلب است و این دو با هم فرق دارد.[5].

از این تحلیل و جواب ابی الحدید روشن می شود كه ایمان همراه با یقین، برای فرد دارنده آن آرامش قلبی و اطمینان درونی را به ارمغان می آورد.

«الهی» این عارف شیوا در ذیل این فراز (و ایمان فی یقین) چنین گوید


در ایمان زانكه با دانش قرینند
شهان كشور علم الیقینند


هر آندل روشن از نور یقین است
چراغش لا احب الافلین است


چو حق ز آئینه ی دل شد پدیدار
نگیرد از شك آن آئینه زنگار


كسی با دیو تشكیك است همراز
كه با خضر طریقت نیست دمساز


رود چون گرد شك ز آئینه ی دل
جهان غیب دیدن نیست مشكل


بود روشن روان ز انوار ایمان
سپهر دانش و خورشید ایقان

[صفحه 153]


صفحه 150، 151، 152، 153.








    1. مدرك علامت مومن موقن با روایات ذكر شده: جامع السعادات، جلد 1، صفحه 119 تا 123.
    2. به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقیست
      به ارادت بكشم درد كه درمان هم از اوست


      در غم ما روزها بیگاه شد
      روزها با سوزها همراه شد


      روزها گر رفت گو، رو باك نیست
      تو بمان ای آنكه جز تو پاك نیست


      .

    3. باغ اپیكور، صفحه 31 و 32، آناتول فرانس، ترجمه ی آقای كاظم عماری (تعلیقه 1 و 2، نقل از شرح نهج البلاغه استاد محمد تقی جعفری، جلد 12، صفحه 360- 359).
    4. شرح خوئی، جلد 12، صفحه 136.
    5. شرح ابی الحدید، جلد 10، صفحه 150.